تشک دو نفره ای رو که با دونات های شکری پر شده بود رو داخل اتوبوس گذاشتم.توی راه با دیدن مینیاتورهای سورئالیستی حسین فصیح هوس آب پرتغال کردم....ترس و دلهره از دیدن و نوشیدن رنگ ها تضاد مرد و زن چاقو روبند...
زیر دونه های ریزو درشت بارون که به آسمون می رفت نقاشی های دشتبان خیس شدو پاییزو زمستون و بهارو تابستون هر کدوم از لای کاغذهای گواشی سرک کشیدن...
قطره بارون رو بوسیدم و لای دفترم گذاشتم تا از امروز بمونه...شاید تشنه شدم!
نمایشگاه نقاشی های مسعود دشتبان: گالری هور
نمایشگاه نقاشی های حسین فصیح :گالری هما
واقعا عالی می نویسی
پاسخحذفمن افتخار می کنم به دوست نویسنده ی معرکم